چقده دلم تنگ شده...واسه خیلی چیزا
بیشتر از همه واسه سکوت شلوغ پلوغ و وحشی دریا

تو خفته یی.
از پنجره می بینم که ماه.بسیار آرم.قدم میزند.
آسمان در خواب است.
و ستارگان.بی صدا.به ماه نگاه می کنند.

اینک تو آرام و بی دغدغه خفته یی.و باد آواز می خواند.
باد.انگار که ستاره ها را جابجا می کند.
باد.دریا را زنده می کند.درختان را.چمن را.گندمزارها را.
باد.وقتی لت باز دری را به لت در بسته می کوبد...پنجره یی را می لرزاند...گلدانی را می اندازد...در دهلیزی می پیچد...خبر از حرکت در بی زمانی می دهد.
تو باید باد.برف.باران.آفتاب.درختان.چشمه ها.کوه ها و همه ی بوته های خار را دوست داشته باشی تا زندگی را دوست داشته باشی.تا عشق را...

ـ ن.ا. ـ


                             "Azaleas and Live Oaks, Magnolia Plantation, Charleston, South Carolina" © Adam Jones


حافظه برای غتیقه کردن عشق نیست.برای زنده نگه داشتن عشق است.
اگر پرنده را به قفس بیندازی مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی.
و پرنده ی قاب گرفته فقط تصور باطلی از پرنده است.
عشق در قاب یادها؛پرنده ای است در قفس. منت آب و دانه بر سر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش.
عشق طالب حضور است و پرواز...نه امنیت و قاب!

ـ ن.ا. ـ


                         "To Be Free" © SuperStock, Inc.




دیگه دست از این عادت قدیمی خودم برداشته ام که فکر کنم تو کاری رو به خاطر من انجام خواهی داد.

                             


                        "Compassion" © David Davis

جادو!



گاهگاهی مایه خوشنودی است که چشمانمان را ببندیم و در آن تاریکی مطلق به خود بگوییم...من جادوگرم و هنگامی که چشمانم را بگشایم دنییایی را در پیش رو خواهم داشت که خود آنرا آفریده ام و این تنهامن...بله تنها من هستم که مسئول این آفرینشم.سپس به آرامی پلکها را همانند پرده هایی که از روی صحنه کنار میروند بر می گشاییم و یقین داریم که این دنیای ماست...همانطور که می خواسته ایم باشد...

کار سختی بنظر نمی رسه...امتحانش کن.قول میدم ارزشش رو داشته باشه
فقط کافیه چشماتو ببندی...به دنییایی فکر کن که دوست داری بسازیش...بعدش آروم...آروم...چشماتو باز کن....چی میبینی؟!


                           "Lightrays, Arizona" © hhufnagl photo-dreams