از این بلاگ اسکای جدید بی حساب لجم میگیرد.
احساسی به آدم میده درست مثل اینکه دفترچه ی یادداشتهای خصوصیت را توی اتوبوس شلوغی جا گذاشته باشی و به نظرت برسه که حالا همه ی مردم شهر نوشته هات را خواهند دانست!! انگار که صاحبخانه با حکم تخلیه عین یه غول بی شاخ و دم توی درگاهی ظاهر شده و تمام خرت و پرتهای دوست داشتنیت رو از توی اتاق کوچولوی نارنجی ریخته باشد وسط خیابان شلوغ...دیگه اینجا نوشتنم نمیاد هر چقدرم که خسته و تنها و کسل باشم.
هنوز به هیچ چیز مزخرفش عادت نکردم حتی به این مدل اعصاب خورد کن چک کردن کامنتها و همه چیز دیگه...حساب همه چیزش از دستم در رفته بد جور.
من ازش خوشم ن م ی ا د .