رؤیا/پاییز/زمستان/...و دیگر هیچ!

این روزها...حتی من هم دست از رؤیا نبافتن برداشته ام گاهی.
و این شاید تنها، معجزه ی باور نکردنی پاییزی باشد دست در گریبان مرگ
با نفس هایی که میشود آنها را با انگشتان دو دست شمرد
که سنگینی روزگار را بر شانه های پیر وسرد زمستان می گذارد
باشد که ردپای سپیدِ سبک سرانه ای، شاد و بی پروا و پر امید، روحش را به آرامشی ابدی تازه کند!
نظرات 2 + ارسال نظر
بدون امضا پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:20 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

هیچ بر هیچ

مینا آلبالو دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ

سلام خوش بگذره

میس یو ا لات

کجایی رفیق قدیمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد