* تو ی این دنیا، یه چیزایی هستن که خیلی بی صدا می شکنن...
 
هیچ شده یه لیوانی رو که با درموندگی تموم لبه میز بلاتکلیف مونده
با موذیگری هل بدی و آروم بندازیش پایین
بعدش هیچ شده که توی سکوت خودت
از شنیدن صدای خورد شدن لیوان ذوق کنی
هیچ شده که از شکستن یه شیشه بزرگ بزرگ
از شنیدن اون صدای پر هیبت ته دلت از خوشحالی بلرزه
هیچ شده که دلت برای خورد کردن یه چیزی تنگ بشه
یا هوس کنی که صدای شکستن یه عالمه چیزای مهمو بشنوی
آره...میدونم که شده...ولی همیشه اینطوری نیست...نه!
توی این دنیا، یه چیزایی هستن که خیلی بی صدا می شکنن
خیلی بی صدا... 


به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
    به جویبار که در من جاری بود
    به ابرها که فکرهای طویلم بودند
    به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
     از فصل های خشک گذر می کردند
    به دسته های کلاغان
    که عطر مزرعه های شبانه را
    برای من به هدیه می آوردند...


                        



نظرات 10 + ارسال نظر
نگاه یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:32 ب.ظ

همیشه دوست داشتم یه گلدون کریستال رو تو یه شیشه قدی خورد کنم ... و صداش ... و صداش ... !!! اما تا حالا فکر نکردم به چیزایی که ممکنه خورد کرده باشم ، بی صدا ...

نگاه یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:32 ب.ظ

راستی ... سلام !

آدینه دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 03:24 ب.ظ http://democrasy.persianblog.com

سلام !
مثل اینکه خیلی دلت گرفته یا کسی دلت رو شکسته ...
امیدوارم مشکلت حل بشه . ناتور جان یه سری به وبلاگ من بزن و اگر مایل به تبادل لینک بودی یرام بنویس نظر یادت نره .
شاد و پیروز باشی و حق نگهدارت .

پابرهنه سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:58 ق.ظ http://rahayi55.persianblog.com

می خواستم در مورد مطلبت بنویسم . از لامپ مهتابی که مث بمب می ترکه و ترکوندنش چقد لذت داره . به شعر فروغ رسیدم . خواستم از فروغ بنویسم و از شعرای مسحور کننده اش که به غروب قشنگ رسیدم و همه چیز یادم رفت. / هر جمالی که بدیدیم خریدار شدیم / هر که مهرش دل ما برد گرفتار شدیم / کبریای نظر روی تو چون جلوه نمود / چار تکبیر زدیم از همه بیزار شدیم.

دیوانه سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:34 ق.ظ http://divane.blogsky.com

امیدوارم چیزی که می شکنه دل نباشه

نازی سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 10:48 ب.ظ

انگار منظورت دله . اما می شه صدای شکستن دل رو در اورد. بعضی از آدما خیلی کرن . باید زد رو شونشون و اونا رو متوجه دل کرد .

ناتوردشت چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:50 ق.ظ

این البته فقط دل آدما نیس که خیلی بی صدا میشکنه...اما شاید یکی از مهمترین چیزاییه که بی صدا میشکنن!...کلی چیزای دیگه هم هست.

ALIREZA چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:29 ق.ظ http://myown.persianblog.com

سلام ناتور...پخته مینویسی تازگیا!!!‌بیست سالگیه کار خودشو کرده ها!!!!!!!!!!!!!

باران چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 08:29 ب.ظ http://rimia.persianblog.com

جریان ِ بلندی ِصدای مورچه ها و ناتوانی ِگوش آدما رو شنیدی؟...این چیزایی که می شکنن اونم بی صدا...فک کنم تو همون مایه های مورچه و صدا و ایناست!!!

گندمزار پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 03:13 ب.ظ http://gandomzar.com

فقط یه بار دلم خواست لیوان بشکنم ... ولی هرکاری کردم دلم نیومد ...
از بی صدا شکستن ها دلِ همه می گیره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد