باریکه ی لاغر نور که افتاد رو دیوار فهمیدم عالیجناب اومده
بی هیچ حرکتی، پشت بهش موندم
بدون اینکه صورتمو ببینه فهمید، همیشه میفهمه...

- گریه میکنی؟
- نه!
- گریه میکنی!
- می خوای بغلم کنی؟
- می خوای بغلت کنم؟
- اگه تو بغلت گریه کنم ناراحت میشی؟
- می خوام بغلت کنم که تو بغلم گریه کنی!
نظرات 15 + ارسال نظر
من جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:16 ق.ظ http://littlesongs.persianblog.com

ازون وقتاست که سوال و جواب مثه بغل کردن و تو بغل بودن لذت بخشه!

نازی جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:02 ب.ظ

دیالوگ آشنایی بود . مث رد شدن نسیم از رو صورت .

. جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:57 ب.ظ

با‌‌ هر‌ دوی شما‌ هستم گریه نکنید ... تموم

صورتک شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:34 ق.ظ http://ma3k.blogspot.com

اخ جون پس چرا معطلی زودتر دیگه تحملم تموم شد!

سیاهِ روشن شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:51 ق.ظ http://pooy.blogsky.com

هرکی دوسم داره به جونم قٌر قٌر میکنه...
هرکی دوسم نداره گوشم میکنه با اینکه یه جای دیگه است...

هر کی دوسم داره نصیحتم میکنه...
هر کی دوسم نداره تاییدم میکنه...

هرکی دوسم داره تو بغلش گریه میکنم...
هر کی دوسم نداره تو بغلش گریه میکنم...

یعنی واقعاْ اونی که دوسم نداره بیشتر دوسم داره؟؟؟

آلا یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:08 ق.ظ

بابا عالیجناب باز.

پابرهنه یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:32 ب.ظ http://rahayi55.persianblog.com

این پستت یه حس قدیمی بهم تقدیم کرد. یه حسی که همیشه آرزوشو داشتم ولی نشد ... نمی دونم باید چی کار کنم.

مینا آلبالو یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:30 ب.ظ http://MINA-ALBALOOO.BLOGSKY.COM

ببینم عالیجناب وقت داره ما رو هم بغل کنه؟

خیلی دلم میخواست بدونم بغل یه اسب آبی متشخص چه جوریه:)

البته بعد از اینکه گریه ت بند اومد

صورتک دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:47 ق.ظ http://ma3k.blogspot.com

من و باش که تازه گرفتم جریان اون امانتی چیه! اویی ببین اون امانتی جاش خیلی هم امنه بهش اصن دس نزنی ها فعلا فعلنا تصمیم دارم بزارم همون جا بمونه!....

بیابانگرد دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:34 ب.ظ http://gorgebyaban.persianblog.com

هنوز گریه می‌کنی؟ تموم

مهستا دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:03 ب.ظ http://mahasta.com

آخی منم حس ساس

مریم دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:26 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

موقع گریه کردن هیچ چیز بیش تر از یک عالیجناب دوست داشتنی و فهمیده به درد آدم نمی خوره...

star پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:59 ب.ظ http://star1ir.persianblog.com

دلم خواست ... دلم یه آغوش برای گریه کردن خواست ....

[ بدون نام ] جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:15 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

چه کیفی داره !

. جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:38 ب.ظ

جناب ناتور عزیز و علیجناب محترم اینجا را آپ کنید. تموم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد