و رویای پنهان یزد...تنها عشق بود. عشق داغ کویر. سر پیچ هر کوچه. توی سایه ی هر زیرگذر. رنگِ فیروزه ای ترین آبی دنیا...آبی هر کاشی. زیر هر بادگیر. پای هر منار و گلدسته. توی ضرباهنگ تند زورخانه...و هر یا علی که شنیدی. بالای هر بلندی و تیغ سرکشِ آفتاب. توی خستگی خشتهای چهارهزارساله و تنهایی باروهای تنومند. توی هر نگاه و دست پُرکار و رنج سالیانِ سالِ آدمها...آدمهای عاشق...عاشقهای صبور...و اینهمه سکوتِ سحرانگیز کویر. تنها راز همین بود که انارِ دلت ترک خورده باشد...
ناتور
سهشنبه 11 مردادماه سال 1384 ساعت 09:17 ب.ظ
تک تک جمله هات رو می تونم بو بکشم. *در شمن تمام عکس هات رو هم می تونم ببینم. اگه کسی نمی تونه عکساتو ببینه اشکال از اونجاس که ISP اش Sharemation رو فیلتر کرده.
عکسها باز نشد ... ):
یزد ... یه بار رفتم ... با این که همه بد می گفتن به من خیلی خوش گذشت
عکس هات رو نمی تونم ببینم!
تک تک جمله هات رو می تونم بو بکشم.
*در شمن تمام عکس هات رو هم می تونم ببینم. اگه کسی نمی تونه عکساتو ببینه اشکال از اونجاس که ISP اش Sharemation رو فیلتر کرده.
سلام :) ... سفر به سلامت
عکاسیت حرف نداره .