* باید از فردا گفت که پرستوی امید می نشیند به تماشای سحر که همه وسعت چشمان ما میشود پر ز نگاه خورشید که ز هر دست طراوت به زمین می بارد باید آرام گذشت باید از نور امید قلبها را پر کرد تا بروید گل خوشبختی باز از فراسوی افقهای سپید که همه منتظرند و زمین منتظر است باید از فردا گفت باید از روزی گفت که نگاه من و تو می نشیند به تماشای بهاری دیگر...
|