خب، وقی که خوب فکرشو میکنم میبینم که احتمال اینکه تو اینجا رو هنوزم بخونی خیلی کمه
پس واسه خودم مینویسم که اینو کشف کردم که با وجود همه ی حرفات حتی منم بالاخره به گذشته ی تلخی که اونهمه ازش بدت میومد پیوستم
آره، به همین سادگی اینو فهمیدم که منم رفتم و عین یه برگ خشکیده چسبیدم لای دو تا ورق کلفت از خاطره های خاک گرفته ی گذشته
از همون خاطره هایی که برای همیشه می سپریمشون به فراموشی...میدونی، فقط آرزوم اینه که من بدترینشون نبوده باشم!!!!!