شنبه دوم فروردین ۱۳۸۲

وقتی لب دریا وایسادم اولش متوجه نبودم اما یهو فهمیدم همه حواسم به به این بود که آب شلوارم یا کفشمو خیس نکه!
بعدش فهمیدم که وقتی این کار رو میکنم یا چشمم فقط به موجهاییه که خیلی نزدیکن و احتمال داره به پاهام بخورن یا دچار اون حالتی میشم که چشمم به چیزی هست ولی نمی بینمش...یعنی موجهای اون دور دورا رو نگاه میکنم ولی از زیر چشمم همش حواسم به همین نزدیکیاس!
ترس...هر نوع دغدغه و اضطرابی...هرگز
وقتی لب دریا می ایستی نگاهتو بدوز به اون دوردستهای خیلی دور دور...شونه هاتو بنداز بالا و بگو مهم نیس که شلوار یا کفشت خیس بشه...به در آوردن کفشاتم اصلا فکر نکن ...چونکه مطمئنا پاهات از سرما کنده میشه!!
بعد محکم سر جات می ایستی و خیره می مونی...یکی-دوتا موج یا نهایتا 4-5 تا موج اوله که سعی می کنه حواستو پرت کنه...بعدش اما دیگه هیچی برات مهم نیست.چون پاچه های شلوارت حسابی خیس شده و پاهات توی کفشای پر از آبت چلپ چلپ صدا میده....
حالا میتونی با خیال راحت دریا رو تا هر کجا که میخوای سیر کنی....!


                                "Crashing Down" © SuperStock, Inc.