روزهای پاییزی به ماهی های کوچک سرخ می مانند که از کف دست بدون آبم یکی یکی سر می خورند و گم می شوند توی حوض نقره ای زندگی ام.
دو تا هاله ی قهوه ای کمرنگ که درست می شود دور چشمهایت همه چیز را جور دیگری میبینی.هوشیاری غریبی...از جنس پریدن گنجشک از لب بام...سراغت می آید.یک قدم بالاتر از زمین میشود راه بروی و یک هوا بالاتر بخوابی و کمی پررنگ تر بخندی...حتی اشکها هم سنگین ترند انگار، روی بالش بند نمی شوند.
این روزها کمی دیوانه ترم گاهی یا اینکه آینه ی شکسته ی پیر قصد بازی با دل نازکم را دارد.
برگهای پهن چنار را بی خاطره های پاییزی زیر پا خرد می کنم و قدم زنان می گذرم که شاید از دست داده باشم باورِ عظیمِ دوست داشتن را بدون قید و شاید دیوانه وار بپرستم زیبایی تمام آنچه را که در هستی کوچکمان جریان دارد.
و زردی پاییز را ستایش کنان زندگی میکنم که در گذر است...تند و جاری و سرکش.




                            
نظرات 13 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:28 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

پاییز... قشنگه اما دلتنگی می آره حسابی..

دلقک دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:13 ب.ظ http://aavin.blogspot.com

این روزها کمی دیوانه تری را دوست داشتم زیاد.

گاهی که می آم ماتم می بره روی گوشه های دیوارت. «مکاتبه با ناتور» حس عجیبی برام داره.

نرگس سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:24 ب.ظ http://www.sharabenoor.blogspot.com/

من بهش میگم سندرم پاییزی:)
چطوری تو ؟حالت خوبه؟

داوود چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:18 ق.ظ http://divertimento.persianblog.com

مرسی...

سچ جمعه 29 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:14 ب.ظ http://GHAHVETORK.BLOGFA.COM

دلت واسم تنگ نشده!!!

نازی یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام ... پاییز رو دوست ندارم .

ساغر چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:48 ب.ظ

هی مریم ناتور من دلم واقعا واست تنگ شده. الاغ

داوود شنبه 7 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:03 ق.ظ http://divertimento.persianblog.com

دلم می خواد کمی در مورد افرادی که احساسات محبت آمیزشون رو در قالب خشونت ابراز می کنند بحث کنم. اما طولانی می شه و از اصل قضیه می مونم... پس اون مساله رو مربوط می کنیم به کمبود درصد استروژن در خون.. (فعلا..)اما... حوض نقره ای رنگ زندگی؟؟؟ ماهی های سرخ روزهای پاییزی هستند؟؟ گذشته از این که این پست درست مثل اینه که وسط یکی از کتاب های شل سیلورستاین یه دفعه احمد محمود شروع به صحبت کنه!از نظر تکی هم اگر نگاه کنیم اصلا جا نیفتاده... در نگاه اول برام خیلی خوشایند بود اما الان می گم که شک دارم کدوم بیشتر بهت میان

ساغر پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.ghahvetork.blogfa.com

الاغی دیگه وگرنه میومدی میگفتی که تو هم دلت واسم یه ذره شده

دیوانه شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:06 ق.ظ http://www.divane.blogsky.com

ناتور مدل ب
ه ه :)

بدون امضا یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ق.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

ها چه عجب اینجا انتقالید!

ساغر پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ق.ظ http://ghahvetork.blogfa.com

هی ناتور کجایی؟ بیا منو ببین

حدیثه پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:35 ب.ظ http://grainandpixel.blogspot.com/

پاییز ... پاییز ... تمام آنچه را که از همه چیز می خواهم در این رنگکهای نارنجی و قرمز و زرد به من می دهد ... در قار قار کلاغهای عزیز صبح ها ... دلم هنوز عجیب هوس آن جای بلند در این شبهای پاییزی را دارد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد