وقتی کلید توی قفل می چرخه، وقتی صدای تق باز شدن درو میشنوی، هیچ عجله ای برای باز کردنش نداری...آخه میدونی که اون تو هیشکی منتظرت نیست.
میدونی که اون تو، تاریکی، عین یه عالمه آبی که پشت سد جمع شده باشه، پشت در گیر کرده و تا درو باز کنی روی سر و لباست میریزه و همه جا رو میگیره.
میدونی که تا لای در باز بشه، تنهایی، مثل ساقه ی نازک یه گیاه خودروی وحشی...از همونا که همیشه تو فیلما نشون میده...آروم از لای در میخزه بیرون و یواش دور مچ پات حلقه میزنه...بعد همین که خودشو بهت رسوند یهو عین ساقه ی لوبیای سحرآمیز، تند و تند بالا میاد و میپیچه و گنده میشه.
میدونی که تا به خودت بجنبی و خودتو بندازی تو خونه، قیافت شده درست مثل یه درخت موی پیر با یه عالم برگ و ساقه و شاخه های ریز و درشت تنهایی که ازت آویزونه!...قفس تنهاییه دیگه...چیکار میشه کرد!
باب کشتین مارو با این قفس تنهایییییییییی!! مده مثکه! ناتور جان تو دیگه بیخیال شو ابجی!!! من اوچیکتم! تکنو میذارم برات هوار تا! شامم بهت میدم;)
من میخواستم اول بشم :(
وای چه عالی ! ... منم یه قفس تنهایی می خوام !
:-)
ناتوردشت عزیز :
بله !
بقول رومن رولان : آنکه دوست میدارد،دوست داشته نمیشود . و آنکه دوست میدارد، دوست داشته نمیشود ....!!!:)
.......... میشناسی تنهایی رو ...؟ .....!!!
اووووووه....بدجوری میشناسمش!
خوبی بد اخلاق خانوم؟
سلام :
نوشته ات خیلی برایم آشناست ...! خوب میشناسمش ..:)
مثل اینکه همه یکیشو دارن از این قفسهای تنهایی این روزها
باید یه جک پیدا بشه با تبر
زوووووووووووووووووووود باش خواهر بی معرفت.منم میخوام تنها باشم.یکی به حرف من گوش کنه.
باورت میشه اگه بگم بعد از ۳بار سر زدن اولین باره که تونستم نوشته ات رو بخونم / خُب آره... / نظردادن های این دوره زمونه هم عالمی داره ٬ در بهترین حالت سعی می کنیم به هم روحیه بدیم/ دریغ از کمی دشمنی... هیچ کس حوصله نداره! هیچ کس... باورت میشه بعد از ۳ بار...؟ خودم که باورم نمی شه!/ این کامنت ادامه دارد...
یه سر بیا پیش ما؛ وقتی در رو باز میکنی میبینی پنج نفر دارن باهم حرف میزنن. تموم
سلام . این متن را در وبلاگم گذاشتم .البته با ذکر ماخذ . اشکالی نداره ؟
اگر از نظر شما اشکال دارد ... بگویید تا بردارم .
مرسی ...:)
(: و دیگر هیچ ...
چاکر داش ناتور! کجایی خر خون؟! داری له میکنیش نه؟!!
میدونی امروز چندم خرداده؟ (۰!۰). دیگه برق نمیزنه. تموم
اینهمه خودتو اسیر قفس تنهایی نکن ... یه وقت به خودت میای میبینی اینقدر به تاریکی این تنهایی عادت کردی که دیگه... ! نمیدونم اما اگه مجبوری تو این قفس بمونی یه جوری بمون که ذهنتم مثل چشمت به تاریکی عادت نکنه ... باشه ؟ :)