* باید از فردا گفت
  که پرستوی امید می نشیند به تماشای سحر
  که همه وسعت چشمان ما میشود پر ز نگاه خورشید
  که ز هر دست طراوت به زمین می بارد
  باید آرام گذشت
  باید از نور امید قلبها را پر کرد
  تا بروید گل خوشبختی باز از فراسوی افقهای سپید
  که همه منتظرند
  و زمین منتظر است
  باید از فردا گفت
  باید از روزی گفت
  که نگاه من و تو
  می نشیند به تماشای بهاری دیگر...

                
                          
نظرات 5 + ارسال نظر
محمد جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:29 ب.ظ http://eghshoolaneh.persianblog.com

آخ جون اول شد م.....
سلام ....
این امید و دیدی که نسبت به فردا داری رو بهت تبریک میگم ....

[ بدون نام ] جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:39 ب.ظ http://nana.blogsky.com

قشنگه

سارا شنبه 12 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:07 ب.ظ http://cottage.persianblog.com

سلام .
پس من گوش می دیم ..از فردا بگو برام ...
آپدیت کردم ...اگه بازم پیشم بیای خوشحالم می کنی

دیوانه شنبه 12 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:03 ب.ظ http://www.divane.blogsky.com

ممون از لینک و مهربونیت

آنیما چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:07 ب.ظ http://ashpazkhaneh.persianblog.com

سلام ناتور میشناسمت از لابلای کلماتی که چهار سال پیش منو با تو آشنا کرد....راستی تو چقدر به اون کلمات شبیهی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد